امیدوار باش !!!

هیچ وقت امیدتونو از دست ندین

کَپَک هیچ وقت فکر نمیکرد پنی سیلین بشه !


موضوعات مرتبط: نوشته ها ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

یک شنبه 16 فروردين 1394برچسب:پنی سیلین,کپک,جوک,مطلب علمی,اعتماد به نفس,امید,به درد بخور,, | 1:33 | Morteza |
پسره استایلش مثل فرغونیه که ازطبقه 12أم افتاده
سربازیشو باعقل ناقصش معافیت گرفته ، اونوقت واسه بی شوهری جک میگه!!!
خب کلنگ، موجود ناشناخته ی جنگل های ماداگاسکار، بیل بدون دسته …
اگر قراره تو شوهر باشی که دختره وبا بگیره زندگیش قشنگتره!
والاااا

موضوعات مرتبط: نوشته ها ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

یک شنبه 16 فروردين 1394برچسب:آرزو,جوک,جوون,سربازی,فرغون,ازدواج,خواستگاری,شوهر,دختر,خنده دار,عقل ناقص,, | 1:21 | Morteza |

مسئولین اعلام کردن فعلا شیر پرچرب نخرید توش روغن نباتی پیدا شده،
فعلا روغن نباتى نخرید توش آب پیدا شده،
آب نیاشامید توش آهک هست،
آهک براى ساخت و ساز استفاده نکنید توش آرد ریختن،
نان ! نان نخورید توش گچ هست براى سلامتى ضرر داره،
گچ نخرید آخه توش نمک هست ساختمون هاتون خراب میشه!
نمک مصرف نکنید اصلا! توش وایتکس هست براى اینکه سفیدتر بشه،
وایتکس فعلا اصلا استفاده نکنید فایده نداره توش شیر ریختند آخه،
شیر هم که از همون اول اخطارشو دادیم.
از ما گفتن بود خخخخخخ


موضوعات مرتبط: ، مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسب‌ها:

لره میره جنگ میشه فرمانده داداشش شهید میشه ... با بیسیم بهش میگن لااقل جنازه داداشتو برگردون عقب ...

میگه اینا همشون داداشای من هستن ، کدومشونو بیارم؟

آره...!!!اینبار جک نبود !!!!!!!!!!!!!!

فارس نژاد پرست نیست (مگه کوروش نژاد پرست بود؟)

رشتی بی غیرت نیست (مگه میرزا کوچک خان بی غیرت بود؟)

مازندرانی کلّه ماهی خور نیست (مگه نیما (یوشیج) کلّه ماهی خور بود؟)

لر هالو نیست (مگه لطف علی خان یا آریو برزن هالو بود؟)

قزوینی همجنس باز نیست (مگه علّامه دهخدا همجنس باز بود؟)

خراسانی بادیه نشین و بدوی نیست (مگر دکتر شریعتی بادیه نشین بود؟)

اصفهانی خسیس نیست (مگه تو زلزله ی بم بیشترین کمک از اصفهان نبود؟)

بلکه اینان ستون های ایرانند ...

وقتی داریم از داخل ستون ها رو خراب میکنیم دیگه نیازی به دشمن خارجی نیست ...

و سقف روی سر خودمون خراب میشه؟

اینرو کسایی ساختن که میخوان ایران و  ایرانی رو اول ریز ریز و بعد خوار و ذلیل کنن که چیزی ایرانی نامیده نشه ...

ایرانی به خودت بیا ببین چیو به کی میگی ...


موضوعات مرتبط: ، میدونستید که ... ، نقش پنهان ، ،
برچسب‌ها:

ایرانیه به ژاپنیه گفت شما تنها کشوری بودید که حمله اتمی از سوی امریکا داشتید …
چرا شما شعار مرگ بر امریکا نمیدهید ؟؟؟؟
ژاپنیه گفت : شعار دادن کار شماست !!!
وقتی تلفن روی میز اوباما پاناسونیک ژاپنه ماشین زنش نیسان ژاپنه . لوازم صوتی و تصویریش سونی ژاپنه . همین واسش بدترین مرگه !!!!!!
و چنین بود غرور سامورایی را به دنیا نشان دادیم !


موضوعات مرتبط: ، جوک و لطیفه ، نوشته ها ، ، ،
برچسب‌ها:

ﺩﺳﺸﻮﯾﯽ ﭘﺎﺭﮎ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﺯﺩ. گفت : ﺳﻠﺎﻡ ﺧﻮﺑﯽ؟ ﻣﻦ ﺑﺎﺧﺠﺎﻟﺖ : ﺧﻮﺑﻢ ﻣﺮﺳﯽ!

گفت : ﭼﯿﮑﺎ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﺩﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻪ؟

گفت :ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﺍﻟﺎﻥ ﺑﯿﺎﻡ ﺍﻭﻧﺠﺎ؟ ﻋﺼﺒﯽ ﺷﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ : ﻫﻨﻮﺯ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﻡ.

ﯾﻬﻮ گفت : ببین بعدا ﺑﻬﺖ ﺯﻧﮓ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ!ﺍﻟﺎﻥ ﯾﻪ ﺩﯾﻮﻧﻪ ﺗﻮ ﺩﺳﺸﻮﯾﯽ همش ﺩﺍﺭﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ ..!

من ...

ﺁﻓﺘﺎﺑﻪ ﮐﻪ رسما ﻏﺶ ﮐﺮﺩ


موضوعات مرتبط: ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

شنبه 10 خرداد 1393برچسب:دستشویی,پارک,خجالت,آدم,جوک,جک,خنده دار,طنز,عصبی,دیوونه,آفتابه,, | 17:46 | Morteza |

ﻓﻮﺍﻳﺪ ﺧﺮ :
ﺗﻮ ﺯﻧﺪگی ﺍﮔﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍی ﻣﻮﻓﻖ ﺑﺎشی
ﺑﺎﺱ ﺧﺮﺕ ﺑﺮﻩ …
ﺧﺮﺕ ﺑﻴﺎﺩ …
ﺧﺮﺷﺎﻧﺲ ﺑﺎشی …
ﺧﺮﺧﻮﻥ ﺑﺎشی  …
ﺧﺮﭘﻮﻝ ﺑﺎشی …
ﺧﺮﺕ ﺑﺮﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ …
ﺍﺻﻦ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺧﻮبی ﺍﻳﻦ ﺧﺮ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺴﺘﺶ ﺑﺎ ﺧﻮشبختی ﺍﻭﻥ ﻓﺮﺩ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺩﺍﺭﻩ
ﺍﺯ ﻗﻀﺎ ، ﺧﺮ ﻣﺎ ﺍﺯ ﮐﺮگی ﺩﻡ ﻧﺪﺍﺷﺖ ، ﺧﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻄﻮﺭ !؟

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

همین روزاست کــِ مخابرات بهم اس ام اس بده بگه:مشترک گرامـــی الان مدتِ مدیدیه جز من کسی به شما پیام نمیده!نظرتون چیه بیشتر آشنا بشیم !؟

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

مردم حیوون خونگی می گیرن اسمشو تیله، توتو، دنی، هانی، خلاصه از این چیزای شیک میذارن!اونوقت رفیق ما طوطی گرفته بود اسمشو گذاشته بود "اصغر کچل"طوطی بدبخت تخریب شخصیتی شد ؛چن ماه بعد افسردگی گرفت کچل شد مُـــرد..!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

دیروز دیدم یه پسر بچه قدش به زنگ ایفون نمیرسه هی داره خودشو میکشونه بالا ،

منم مثل یه رابین هود رفتم ، گفتم :میخوای برات زنگ بزنم ، اونم سرشو تکون داد و گفت اوهوم…..

منم برای اینکه سریعتر در رو براش باز کنن دو سه بار زنگ زدم ،

بعدش با لبخند بهش گفتم : خوب دیگه چیکار کنم برات کوچولو ؟؟

گفت هیچی دیگه فرار کن تا صاحبخونه نیومده …!!!!تو از اون ور برو من از این ور …..!!!

بچه نیستن بخدا گرازن … :) )) 

با این هیکلم یه ربع مثله اسب یورتمه میرفتم

 

♦♦♦♦  همیشه خندون باشین ♦♦♦


موضوعات مرتبط: ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

میخواستیم غذا سفارش بدیم .

داداش دهه هشتادیم میگه :من 2 پرس میخورم
.

مامانم میگه: چرا 2 پرس؟

داداشم میگه : یک پرس من میخورم...یک پرسم کودک درونم...

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

من اول فکر می کردم
یبوسَت یه جور جهت ماهواره ست

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

اولین دعوای زناشویی وقتی شکل گرفت که:

حوا با شورت آدم که از برگ بود

دلمه پخت!!!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

زندگي بدون عشق مثل شلوار بدون کشه... عشق من کجايي؟ آبروم داره مي ره!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

شاد باشین ...

 

 


موضوعات مرتبط: ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

ﺩﯾﺸﺐ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺁﮊﺍﻧﺲ،ﻣﯿﮕﻪ :
ﻣﺎﺷﯾﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻦ؟ !
ﻣﯿﮕﻢ : ﻧﻪ !! ﺍﻣﺸﺐ ﺷﺐ ﻣﻬﺘﺎﺑﻪ ﺣﺒﯿﺒﻢ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ
اصن یه وضیه به خدااااااااااا


موضوعات مرتبط: ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

جمعه 2 خرداد 1393برچسب:حبیب,آژانس,جوک,خنده دار,, | 11:9 | Morteza |

یکی از فانتزیام اینه که کنکور اول بشم بعد خبرنگارا بیان
حمله کنن سمت من. بعدش تو ازدهام جمعیت محو شم برم پی کار خودم

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

یکی از فانتزیام اینه که تو افق پنهان شم

بعد فانتزیایی که میان. تو افق محوشن رو با دمپایی ابری
انقد بزنم که

صدای گرگ دربیارن تو افق.......

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

یکی از فـانـتزیام اینه کــه

کنترل تلویزیون خونمونو بردارم

بـرم دم این مغازه های صـوتی تصویری،

این تلویزیونایی کـه گـذاشتن پشت ویترینو خاموش کنم!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

یکی از فانتزیام اینه که توی یه پارک شلوغ شروع کنم به
دویدن و همزمان با موبایلم بگم : لعنتیا تا من نگفتم هیچکس شلیک نکنه ،

کلی آدم بیگناه اینجا هست !

.

.

.

توهم در حد سراب های بیابان های ۱۵۰ درجه آمازون

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

یکی از فانتزیام اینه که...

تو دانشگاه یکی از اساتید تهدیدم کنه ک بهت صفر میدم...

بعد منم در حضور همه برم جلوش سرمو بکوبم ب دیوار بگم...

منو از نمره میترسونی من زندگیمو باختم استاد...

برو از خدا بترس....

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

 


موضوعات مرتبط: ، مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب

یه قانون نانوشته تو همه کارتون ها اینه که،
تا وقتی که به پایین نگاه نکنی نیروی جاذبه کار نمیکنه

****

دیگه کار از کلیپس گذشته برخی از دخترا در حال ساخت مسکن مهر رو سرشون هستند…!

****

یه وختایی نمیرم دمه یخچال که پیشه من شرمنده نشه... خدا هیچ یخچالی رو شرمنده صاحبش نکنه.

****

دو ماهه دارم هر شش ساعت یه بار دوتا آنتی هیستامین میندازم تو جیبام
ولی بازم جیب ما به پول حساسیت داره!

****

اومدم خونه به مامانم میگم گشنمه، میگه عزیزم نون هس ،تخم مرغ هس، روغنم هس،
برو هر چى دوس دارى درست کن بخور!

****

پسر خالم آیپدشو گذاشته بود رو زمین
منم فک کردم از این ترازو دیجیتالاس رفتم روش وایسادم
هیچی دیگه بیچاره کور شد از بس گریه کرد

****


موضوعات مرتبط: ، مطالب و داستان های خنده دار ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب

قبلا پسره میفداد زندان بعد از 15 سال که میومد بیرون دختری به پاش مونده بود

الان نمیشه بری سر کوچه ماست بخری!؟!؟

***

سر خیابونمون یه آژانس هست یه طوطی داره قد گودزیلا
امروز داشتم از کنارش رد میشدم یه جیغ کشید، کنارش یه گنجیشک بود
بدبخت گنجیشکه سه متر پرید اونور بد خشکش زد افتاد مرد
منم اومدم حال طوطی رو بگیرم رفتم زدم رو قفسش
برگشت گفت: چخه…
دلم به معنای واقعی کلمه ریخت
کثافت 

***

جدیدا هروقت دست به جزوه
میشم.جزوه میگه:بی یاااااااااااااااااا دوری کنیم از هم

***

مامانم وقتی از دستم عصبی میشه میگه:
به خدا اگه باهات بیام خواستگاری به دختره میگم چه خری هستی

***

جدیدا پشه های خونمون قابلیت عبور از پتو رو هم بدست اوردن

در حد کریس آنجل!

یکیشون اومد در گوشم گفت..:

ماااااااااااااااااااایند فرییییییییییک...

***

ﻳﻪ ﺭﻭﺯ ﻳﻪ ﭼﻴﻨﻴﻪ ﻣﻴرﻩ ﺑﺎﻻﻱ ﻛوﻩ ﺩﺍﺩ میزﻧﻪ:

“سا لاوهیو ﻻﻥ ﻫﻴن ﺷﻴن ﺗﺎ ﻧﻴﻲ”

ﻳﻬو ﺍﺯ ﻛوﻩ ﺻدﺍ ﻣﻴﺎﺩ:

کیصافط ! ﺧﻴﻠﻲ ﺳﺨت ﺑوﺩ ﻳﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﻪ ﺑﮕو

***

بدترین حالت اینه ک پاتو با جوراب بزاری تو دمپایی
خیس دسشویی،اصلن انگیزه دسشویی رفتن  رو از دست میدی !؟!؟

 

 

خوش باشین

 


موضوعات مرتبط: ، مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسب‌ها:

چند روز پیش تولدم بود، جشن گرفته بودیم. دختر خواهرم 4 سالشه، گفت دایی می خوام به مناسبت تولدت برات شعر بخونم. این شعر تقدیم به تو.
گفتم بخون دایی. قیافه من در اون لحظه: ^_^
گفت:
سلام سلام عزیزم / گوساله تمیزم
دمبت سفید و آبی / پشکل نریز رو قالی
شما هم از این فک و فامیل ها دارین ؟؟

***

تو دانشگاه یه دختره اومده میگه شما امیرٍ شکیبا هستین؟؟
دوستام؛ نه داداششٍ!!
میگه میشه چن لحظه وقتتونو بگیرم آقای شکیبا؟؟ دوستاتون خیلی خوشمزن!!
از دوستام جدا شدم میگم بله؟؟
میگه شما منو دوس دارین مگه نه؟؟
میگم؛ نه!!
میگه؛ جداً؟؟پس خوب شد خودمو خرد نکردم جلو شما بگم دوستون دارم!! خیلی مغرورین خدافظ!!!
خدا وکیلی عینٍ جمله ای که بهم گفتو نوشتم!!
من الان تو هنگم این منو دوس داش یا من اینو؟؟؟
من که اصن نفهمیدم منو دوس داره شما فهمیدین؟؟؟؟
هم دانشگاهی اعتماد به نفسٍ داریم؟؟

***

امروز سرٍ میزٍ صبحانه!
مامانم؛ امیر نمیذارم امرو بری دانشگاه! یعنی حق نداری تا چن روز!!
من؛ چرا ؟؟؟
مامانم؛ دیشب زبونم لال خواب دیدم تصادف کردی رفتی تو کما!!! از ترسٍ اون کابوسٍ لعنتی کلٍ دیشبو بالا سرت بودم!!!
من؛ بیخیال مامان خوابٍ خانوما چپکیٍ!
بابام؛ راست میگه خانوم! خدا رو چه دیدی شاید به همه عالم ثابت شد خوابٍ زن چپکی نیس! فقط امیر با ماشینت نریاااااا!! یادته که چقد پولشو دادم؟؟ ههههعی میتونستم زمین بخرم بجاش!! با آژانس برو بابایی!!!
من؛(*_*)
مامانم؛(+_+)
بابام؛($_$)
لیوانٍ شیرٍ تو دستم؛))))
آره درس حدس زدین منم یه بوهایی بردم از تو جوب پیدام کردن!!!
بابایٍ انگیزه فلج کنه من دارم؟؟
حالا خوبه تازه از مسافرت برگشته!!! دلتنگی موج میزنه اصن!! والاااا!

***

دوستم یه مدتی هی اسرار داشت لپ تاپشو بیاره خونمون,منم خیلی سرم شلوغ بود هی رد می کردم,یه روزی ازش پرسیدم می خوای بیای چی کار کنم با لپ تاپت؟گفت:می خوام برام اینترنتشو وصل کنی بعد می رم.
من:((.))
یه ساعت بهش توضیح دادم که چند نوع اینترنت وجود داره مثلا من با وایرلس وصل میشم,اونم باید هر چند وقت یک بار پول بدی نمی شه که کامپیوترو کاریش کنی که خودش به اینترنت رایگان وصل یشه.
اونم بعد از چند دقیقه میگه پس کی بیام اینترنتم رو وصل کنی؟
دیوارم اونجا نبود بهش بگیم مگه با دیوار حرف میزدم؟
من:((<>))
لپ تاپ((..))
کریستیانو رونالدو بعد از ناکامی در تیم ملی:((.))
ماریا شاراپوفا:(.)(.)

***

دوستم یه مدتی هی اسرار داشت لپ تاپشو بیاره خونمون,منم خیلی سرم شلوغ بود هی رد می کردم,یه روزی ازش پرسیدم می خوای بیای چی کار کنم با لپ تاپت؟گفت:می خوام برام اینترنتشو وصل کنی بعد می رم.
من:((.))
یه ساعت بهش توضیح دادم که چند نوع اینترنت وجود داره مثلا من با وایرلس وصل میشم,اونم باید هر چند وقت یک بار پول بدی نمی شه که کامپیوترو کاریش کنی که خودش به اینترنت رایگان وصل یشه.
اونم بعد از چند دقیقه میگه پس کی بیام اینترنتم رو وصل کنی؟
دیوارم اونجا نبود بهش بگیم مگه با دیوار حرف میزدم؟
من:((<>))
لپ تاپ((..))
کریستیانو رونالدو بعد از ناکامی در تیم ملی:((.))
ماریا شاراپوفا:(.)(.)

***

تو خونه ما هرکی هرچیو پیدا نمیکنه و کمک میخوووواد جوابش بلا استتثنا اینه :
"اگه بیام پیداش کنم کتک میخوریا"
کمک بدون کتک تعریف نشده
من هر وخ میگم کجاس مامانم میگه اونجاس
هنوزم موندم اونجا دیغن کجاس
فکـ و فامیل ماروباش

***

پسرعموم اومده خونمون برگشته به داداش5سالم میگه؛
ایمان تو بابایی رو بیشتر دوس داری یا مامانتو؟؟
ایمان؛ اول امیرم توش بگو!!
پسرعموم؛ خیلٍ خب! امیرو بیشتر دوس داری یا مامان باباتو؟؟
ایمان؛ شاپری دخترٍ دایی علیرضا!!
یعنی من موندم اندر کفش چرا اسمٍ منو گف!!
میخواست احساساتٍ منو آپزیت کنه؟؟ واقعاً؟؟
داداشٍ خانواده دوستٍ من دارم؟؟

***

یکی از فامیلامون مادر بزرگش مرغ و خروس داره.
اسم خروسه آقا راستینه!!!اسم مرغه هستی خانوم!!!
مادر بزرگه میگه:براشون ماکارونی درست میکنم،خیلی با ادب میان میخورن. تازه تو حیاط یه عالمه گلدون دارم، بهشون گفتم :من برای شما زحمت می کشم مبادا گلدونامو نوک بزنید، گناه دارن!!! هروقت که تخم میذارن نمیخوره،میده به همسایه اش.ازش بپرسی چرا خودت نمیخوری؟ میگه:این تخم ها مثل نوه های منن!!!!
خلاصه زندگی مسالمت آمیزی باهاشون داره..
آدم میره خونش یادکارتونه خونه ی مادر بزرگه می افته...

***

دیشب سرمو گذاشتم رو پای مامانم و داشتیم با حس قشنگ مادر فرزندی با هم رابطه برقرار میکردیم.یهو با ناز ازش پرسیدم:مامان از اینکه من دخترتم چه احساسی داری؟
بلافاصله جواب داد:احساس شرمساری!!!!
مامانه من دارم؟؟؟نه جدا مامانه من دارم؟؟؟

*************

 

منبع : مرتضی فیض آبادی

 


موضوعات مرتبط: مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسب‌ها:

یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:طنز فامیلی,جوک,خنده دار,لطیفه,فامیل,, | 13:29 | Morteza |

قبض برق زیاد اومده بود، نشون بابام که دادم، یه سری تکون داد و پاشد رفت طرف کامپیوتر!!!
فک کردم رفت کامپیوترو داغون کنه...
منم رفتم نزدیکتر ببینم چیکار میخواد بکنه، دیدم رفته توو گوگل نوشته:
.
.
.
آموزش دستکاری کنتور برق!!!!!!!

***

دیشب شام ؛ بابام پسرعموشو بعدٍ چن سال دعوت کرده خونمون،دور هم نشسته بودیم پسرعمو بابام گف؛ امیـــــــــر پســـــرم چن سالت شده؟؟ چی میخونی؟؟
من؛ 21سالم! مهندسی پزشکی!
بعدش میبینم ترکید از خنده! میگه؛ هم پزشکی هم مهندس؟؟ بعد رو به بابام با خنده! این پسرت از همون بچگی پررو بود!! ببین چه منو دس انداخته؟؟ امان از این جوونا!!!
بابامم واس اینکه پسرعموش ضایع نشه گف؛ امیـــــــــر معذرت خواهی کن!!!
من؛
حضار؛
جامعه ی در تلاش احیایٍ مشاغل برای جوانان؛))))
مهندسین پزشکی؛
کسی که اینو داره میخونه؛
هیچی نگین خودم میدونم!!
فک و فامیل دارم چی فک کردین؟؟

***

بابام:محمد کی زن میگیری؟
من:فعلا شرایط ندارم.
بابام:غلط کردی،دختر رئیسم هست،صحبت کردم باید بگیری...
خدایی دموکراسی رو حال میکنید؟
آخه پدرم چرا سوال میکنی؟بگو واست زن گرفتم دیگه!

***

دیشب توخواب احساس میکردم توکوچه أم هرچی خودموجم میکردم گرم نمیشدم.ازخواب بیدارشدم میبینم بابام تورخت خواب من خوابیده من اینورتوسرمادارم مث ...میلرزم.
بابای اولاد دوستی داریما؟
ازاین میترسم قحتی شه من وداداشمو بخوره!

***

از وقتی تبلیغات رایتل تو تلویزیون شروع شده نمیدونین چه وضعیه تو خونمون مامانم گیر داده برو یه دونه از این سیم کارتها بخر از این به بعد زنگ میزنم ببینم کدوم قبرستونی؟ با کی میگردی؟
همراه اول و ایرانسل !!!
رایتل ))))
کبوترای نامه رسون ؟؟؟؟؟
تو فضای خانوادگی ما همچین اعتماد فواره میزنه

***

 دخترداییم اس داده میگه؛ شلووووم امیلو شطولی؟؟
منم اس دادم؛ ایطولی!
بعد دوباره اس داده؛ واقعاً برات متاسفم نمیشه مث آدم باهات حرف زد!!
من؛ خو مث خودت جواب دادم آدم!!!
اس داده؛ شوخی کلدم! گلیه نتنی! فلدا میای بلیم کوه با بابت(بابک داداشش) اده نیای باهات قَل میتنم!!
میگم؛ باوشه!!
باز اس داده؛ خیلی بی جنبه ای!! مثٍ آدم حرف بزن!!
دختردایی روان پریشٍ دارم من؟؟
دعا کنید حالش خوب شه!!!

***********

منبع : مرتضی فیض آبادی


موضوعات مرتبط: مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسب‌ها:

شنبه 19 مرداد 1392برچسب:طنز فامیلی,جوک,خنده دار,لطیفه,, | 22:24 | Morteza |

 

فقط یه ایرانیه که وقتی دنبال یه روش برای کاهش وزن میگرده میپرسه چی بخورم که لاغر شم؟

 

***

یک از مزیت های فــیس بـــوک اینه که هر چقدر غلط تایپ کنی نه تنها مهم نیست

بلکه کلاس داره چون ملت فک میکنن مد شده!

***

یه بارم توی امتحان معارف چنان تحریفاتی تو دین وارد کردم که

اگه آمریکا برگمو میدید بدون آزمون و مصاحبه استخدامم می کرد

***

تویه آپارتمان بودم که این نوشته رو روی یه برگه دیدم :

دوست عزیزی که کفش ها رو از طبقه اول برداشتی :

اون کفش سفیده رو 35 تومن واون کفش سیاهه رو 65 تومن خریده بودم .

اکه ارزون تر فروخته باشی ، رفته تو پاچه ت بنده خدا.

راستی واکس اون کفش مشکیه مونده دیگه به درد ما نمی خوره اگه خواستی بیا بردار .........

من ....
دزد ....
صاب کفش .....
واکس ....

***

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﻋﺸﻖ ﯾﻨﯽ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﮐـﺮﺩﯼ ﺑﺪﻭﻥ ﮐـﺶ!

***

پشه اومده خونمون

مامانم میگه:

بذار خونتو بخوره سنگین شه بکشیمش

شب نیاد داداشتو بخوره !

من مامان بابای واقعیمو میخووووواااااام

***

بابام خسته و کوفته از سر کار اومده خونه بهش میگم سلام بابا!!

میگه: ببین پسرم:

سلام سلامتی میاره!

سلامتی شادی میاره!

شادی عشق میاره!

عشق همسر!

همسر بچه

بچه دردسر

دردسر بدبختی

بدبختی مریضی

مریضی مرگ

پس سلامو زهر مار

برو بتمرگ پاى فیسبوکت

***

از پسر داییم ۴ سالشه میپرسم ۱۰ تا جوجه داریم گربه ۶ تاشونو میخوره

چند تا باقی میمونه ؟

میگه : اون دیگه جاشونو یاد گرفته میاد بقیشونم میخوره !!!

ینی خود گودزیلان اینا

***

امروز به این نتیجه رسیدم که هر وقت میرم کارواش همه پرنده ها اسهال میگرین!

***


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:جوک,لطیفه,خنده دار,با مزه,, | 12:16 | Morteza |

امروز از دانشگاه که میومدم ، تو راه یه دختر حدوداً سه ساله و مامانش راه میرفتن.........
یهو دختره به من اشاره کرد و گفت: پسر......
منم گفتم: پـــ نه پـــ دیو دو سر!!!بدبخت پسر ندیده...

***

 

آموزش یارو به پسرش در مورد پست کردن نامه بدون تمبر:
خب حواستو جمع کن آدرس گیرنده رو بجای فرستنده بنویس.....
بندازش تو صندوق پست.....
اون وقت پست میبینه تمبر نداره پس میفرسدش برا فرستنده ....!!!!

***

 

خسته و کوفته رفتم خونه، خودمو زدم زمین و به مادرم گفتم یه چایی برا داییت بریز و بیار!!!!
گفت: داییم غلط کرد!!!! منم گفتم: خب داییت غلط کرد!!!!
یهو گفت: بیشعور ، دایی خودت غلط کرد!!! منم گفتم: باشه ، دایی خودم غلط کرد!!!
خلاصه هیچی دیگه: بعد از کلی تعقیب و گریز آخرش با کفگیر زد وسط فرق سرم.

***

 

عاغا روز اول دانشگاهو بود:
يدفه يکي از دخترا که جلو نشسته بود در کيفشو باز کرد بعد يه سيب (تغذيه واسه زنگ طفريح)سر خورد افتاد وسط کلاس...

 من آمدم به رو خودم نيارم برگشتم ديدم همه دارن ميزا رو گاز ميزنن منم غش غش خنديدم ديگه داشتم دل غشه ميگرفتم.

***

 

يـه سِري گـيگيلي هـا أم هــستن...
وقـتي از دمـاغـت درشـون مـياري....
هـر چـقد مـيماليشون زيـر ِ مـيز کـامـپيوتر از دسـتت جـدا نـميشن
ايـنارو اذيـت نـکنين...
ايـنارو بـايد پـاشد رفـت بـا آب شـُست...
مـقاومـت نـکن عـزيزم...
پـاشو بـرو بـشورش . خخخخخخخ
هــار هـار هـار (زهر مـار)

 

 

 

بقیه در ادامه مطلب ...


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
پنج شنبه 3 مرداد 1392برچسب:جوک,لطیفه,جوک جدید,طنز,خنده دار,, | 15:49 | Morteza |

ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﻋﻘﻞ ﺣﮑﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺍﺯ ﺧﺮ ﺷﯿﻄﻮﻥ ﺑﯿﺎﯼ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ،ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺳﺐ ﺷﯿﻄﻮﻥ ﺷﯽ !

***

عشق وقتی بشود دات کامی
حاصلش نیست بجز ناکامی
نتیجه اخلاقی : برید عشق های دات ای ار ی پیدا کنید !

***

لازم است گاهی تلفن را برداری، شماره کسی را که مدتها باش قهر بودی را بگیری
گوشی را که برداشت، فحش بدهی، مبادا یادش رفته باشه که هنوز قهرید …!

***

بعضی شبا که خوابم نمی بره، یه جوری که مغزم بشنوه می گم:
خوب! برم یه کتابی بیارم بخونم…
هیچی دیگه، اصلا بیهوش می شم ...

***

بقیه در ادامه مطلب...


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
شنبه 30 تير 1392برچسب:جوک,لطیفه,جوک جدید,, | 7:37 | Morteza |

به بعضیا باید گفت : کم پیدایی الحمدالله !

***

این که بعضی وقتا با خودم تو خونه حرف میزنم خیلى عجیب نیست

ولى اینکه گاهى وسطاش میخندم زیاده رویه دیگه نه ؟

***

من اگه همین الانم زلزله بیاد

با باقیمونده غذایی که لای دکمه های کیبوردم هست میتونم یه ماه زیر آوار زنده بمونم !

***

تنها فایده ای که زاویه پرتاب تو فیزیک داشت

این بود که تو

Angry birds

تبدیل ب ابر قدرت شدم

***

فرق بین مردای قدیم و جدید:

قدیمترها لحن مردها:

گستاخی مکن زن!! طعام را بیاور

امــا اکنون :

عسلم امشب ظرفا نوبت منه یا تو

***

امیدوارم شما هم خوشتون بیاد


موضوعات مرتبط: ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

 یک روز یه ترکه ...
 اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛
 خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛
 یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش
 و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو،
 برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم

 یه روز یه رشتیه ...
 اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
 برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد،
 برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
 اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد.

 یه روز یه لره ...
 اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛
 ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود
 و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد

 یه روز یه قزوینی یه ...
 به نام علامه دهخدا ؛
 از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد

 یه روز ما همه با هم بودیم ...،
 فارس و آذري و كرد و گيلك و مازني و لر و بلوچ و عرب و تركمن و قشقايي و ...

 تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند ... ؛

 حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم !!!
 و اینجوری شادیم !!!

 این از فرهنگ ایرانی به دور است.
 آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند.
 پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه

 آنقدر این مطلب را بخوانیم تا عادت زشت در خندیدن
 به هموطن( آنکه در دیده ما جا دارد ) در ما بمیرد و با هم یکی باشیم مثل همیشه،
 مثل زمان های سختی و مثل زمان های جشن و افتخار

 پاینده ایران و ایرانی


موضوعات مرتبط: نوشته ها ، ، ، میدونستید که ... ، ،
برچسب‌ها:

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد