رباعی از خیام

گر می نخوری طعنه مزن مستان را

بنیاد مکن تو حیله و دستان را

تو غرّه بدان مشو که می می نخوری

صد لقمه خوری که می غلام است آن را


موضوعات مرتبط: شعر ، دو بیتی و رباعی ، ،
برچسب‌ها:

جمعه 21 فروردين 1394برچسب:رباعی,خیام,مست,شراب,می,حیله,لقمه,, | 19:29 | Morteza |

محله‌ی ما یک رفتگر دارد، صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم سلامی گرم می کند و من هم از ماشین پیاده می شوم و دستی محترمانه به او می دهم، حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود.

همسایه‌ی طبقه‌ی زیرین ما نیز دکتر جرّاح است، گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش سلامی می کنم و او فقط سرش را تکان می دهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کند.

به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم، جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر، به شدّت لذّت بخش تر از طبابت آن دکتر برای ادامه ی حیاتم است.

 

تحصیلات مطلقا هیچ ربطی به شعور افراد ندارد.


موضوعات مرتبط: نوشته ها ، داستان های کوتاه ، ،
برچسب‌ها:

پنج شنبه 20 فروردين 1394برچسب:متن زیبا,پرفسور سمیعی,رفتگر,احوال پرسی,جراح,سنگ قبر,طبابت,شعور,, | 16:21 | Morteza |

همسر کیست ؟

همسر کسی است که در همه مشکلات زندگی کنار تو خواهد بود

مشکلاتی که اگر او نبود هرگز پیش نمی آمد !


موضوعات مرتبط: نوشته ها ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

یک شنبه 16 فروردين 1394برچسب:همسر,ازدواج,مشکلات,وام,قرض,زندگی,طنز,خنده دار,, | 1:46 | Morteza |

هیچ وقت امیدتونو از دست ندین

کَپَک هیچ وقت فکر نمیکرد پنی سیلین بشه !


موضوعات مرتبط: نوشته ها ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

یک شنبه 16 فروردين 1394برچسب:پنی سیلین,کپک,جوک,مطلب علمی,اعتماد به نفس,امید,به درد بخور,, | 1:33 | Morteza |
چاه عمیق که زدیم
دعای باران یادمان رفت
فیش آبیاری که آمد
خیار شکوفه زده بود
خدا را شکر
حالا همه چیز داریم:
وام کشاورزی
قسط پمپ
کود شیمیایی
سم علف کش
وکِرمِ ِ مهربان ساقه خوار!

«اکبر اکسیر»

موضوعات مرتبط: نوشته ها ، مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسب‌ها:

یک شنبه 16 فروردين 1394برچسب:خنده دار,ادبی,طنز,اکبر اکسیر,چاه,مدرنیته,باران,کشاورزی,کود,خدا,شکوفه,قسط,کرم,, | 1:24 | Morteza |
پسره استایلش مثل فرغونیه که ازطبقه 12أم افتاده
سربازیشو باعقل ناقصش معافیت گرفته ، اونوقت واسه بی شوهری جک میگه!!!
خب کلنگ، موجود ناشناخته ی جنگل های ماداگاسکار، بیل بدون دسته …
اگر قراره تو شوهر باشی که دختره وبا بگیره زندگیش قشنگتره!
والاااا

موضوعات مرتبط: نوشته ها ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

یک شنبه 16 فروردين 1394برچسب:آرزو,جوک,جوون,سربازی,فرغون,ازدواج,خواستگاری,شوهر,دختر,خنده دار,عقل ناقص,, | 1:21 | Morteza |

آورده اند که روزی «زبیده» زوجه ی هارون الرشید در راه بهلول را دید که با کودکان بازی میکرد و با انگشت بر زمین خط می کشید.

پرسید : چه می کنی؟

گفت : خانه می سازم.

پرسید : این خانه را می فروشی؟

گفت : آری.

پرسید : قیمت آن چقدر است؟

بهلول مبلغی ذکر کرد.

زبیده فرمان داد که آن مبلغ را به بهلول بدهند و خود دور شد.

بهلول زر بگرفت و بر فقیران قسمت کرد.

شب هارون الرشید در خواب دید که وارد بهشت شده به خانه ای رسید و چون خواست داخل شود او را مانع شدند و گفتند این خانه از زبیده زوجه ی توست.

دیگر روز هارون ماجرا را از زبیده بپرسید.

زبیده قصه بهلول را باز گفت.

هارون نزد بهلول رفت و او را دید که با اطفال بازی می کند و خانه می سازد.

گفت : این خانه را می فروشی؟

بهلول گفت : آری

هارون پرسید : بهایش چه مقدار است؟

بهلول چندان مال نام برد که در جهان نبود.

هارون گفت : به زبیده به اندک چیزی فروخته ای.

بهلول خندید و گفت : زبیده ندیده خریده و تو دیده می خری میان این دو، فرق بسیار است.


موضوعات مرتبط: نوشته ها ، داستان های کوتاه ، ،
برچسب‌ها:

شنبه 8 فروردين 1394برچسب:خرید,داستان,بهلول,بهشت,ندیده,خانه ای در بهشت,, | 13:2 | Morteza |