جوک های جدید

میخواستیم غذا سفارش بدیم .

داداش دهه هشتادیم میگه :من 2 پرس میخورم
.

مامانم میگه: چرا 2 پرس؟

داداشم میگه : یک پرس من میخورم...یک پرسم کودک درونم...

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

من اول فکر می کردم
یبوسَت یه جور جهت ماهواره ست

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

اولین دعوای زناشویی وقتی شکل گرفت که:

حوا با شورت آدم که از برگ بود

دلمه پخت!!!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

زندگي بدون عشق مثل شلوار بدون کشه... عشق من کجايي؟ آبروم داره مي ره!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

شاد باشین ...

 

 


موضوعات مرتبط: ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

چند روز پیش تولدم بود، جشن گرفته بودیم. دختر خواهرم 4 سالشه، گفت دایی می خوام به مناسبت تولدت برات شعر بخونم. این شعر تقدیم به تو.
گفتم بخون دایی. قیافه من در اون لحظه: ^_^
گفت:
سلام سلام عزیزم / گوساله تمیزم
دمبت سفید و آبی / پشکل نریز رو قالی
شما هم از این فک و فامیل ها دارین ؟؟

***

تو دانشگاه یه دختره اومده میگه شما امیرٍ شکیبا هستین؟؟
دوستام؛ نه داداششٍ!!
میگه میشه چن لحظه وقتتونو بگیرم آقای شکیبا؟؟ دوستاتون خیلی خوشمزن!!
از دوستام جدا شدم میگم بله؟؟
میگه شما منو دوس دارین مگه نه؟؟
میگم؛ نه!!
میگه؛ جداً؟؟پس خوب شد خودمو خرد نکردم جلو شما بگم دوستون دارم!! خیلی مغرورین خدافظ!!!
خدا وکیلی عینٍ جمله ای که بهم گفتو نوشتم!!
من الان تو هنگم این منو دوس داش یا من اینو؟؟؟
من که اصن نفهمیدم منو دوس داره شما فهمیدین؟؟؟؟
هم دانشگاهی اعتماد به نفسٍ داریم؟؟

***

امروز سرٍ میزٍ صبحانه!
مامانم؛ امیر نمیذارم امرو بری دانشگاه! یعنی حق نداری تا چن روز!!
من؛ چرا ؟؟؟
مامانم؛ دیشب زبونم لال خواب دیدم تصادف کردی رفتی تو کما!!! از ترسٍ اون کابوسٍ لعنتی کلٍ دیشبو بالا سرت بودم!!!
من؛ بیخیال مامان خوابٍ خانوما چپکیٍ!
بابام؛ راست میگه خانوم! خدا رو چه دیدی شاید به همه عالم ثابت شد خوابٍ زن چپکی نیس! فقط امیر با ماشینت نریاااااا!! یادته که چقد پولشو دادم؟؟ ههههعی میتونستم زمین بخرم بجاش!! با آژانس برو بابایی!!!
من؛(*_*)
مامانم؛(+_+)
بابام؛($_$)
لیوانٍ شیرٍ تو دستم؛))))
آره درس حدس زدین منم یه بوهایی بردم از تو جوب پیدام کردن!!!
بابایٍ انگیزه فلج کنه من دارم؟؟
حالا خوبه تازه از مسافرت برگشته!!! دلتنگی موج میزنه اصن!! والاااا!

***

دوستم یه مدتی هی اسرار داشت لپ تاپشو بیاره خونمون,منم خیلی سرم شلوغ بود هی رد می کردم,یه روزی ازش پرسیدم می خوای بیای چی کار کنم با لپ تاپت؟گفت:می خوام برام اینترنتشو وصل کنی بعد می رم.
من:((.))
یه ساعت بهش توضیح دادم که چند نوع اینترنت وجود داره مثلا من با وایرلس وصل میشم,اونم باید هر چند وقت یک بار پول بدی نمی شه که کامپیوترو کاریش کنی که خودش به اینترنت رایگان وصل یشه.
اونم بعد از چند دقیقه میگه پس کی بیام اینترنتم رو وصل کنی؟
دیوارم اونجا نبود بهش بگیم مگه با دیوار حرف میزدم؟
من:((<>))
لپ تاپ((..))
کریستیانو رونالدو بعد از ناکامی در تیم ملی:((.))
ماریا شاراپوفا:(.)(.)

***

دوستم یه مدتی هی اسرار داشت لپ تاپشو بیاره خونمون,منم خیلی سرم شلوغ بود هی رد می کردم,یه روزی ازش پرسیدم می خوای بیای چی کار کنم با لپ تاپت؟گفت:می خوام برام اینترنتشو وصل کنی بعد می رم.
من:((.))
یه ساعت بهش توضیح دادم که چند نوع اینترنت وجود داره مثلا من با وایرلس وصل میشم,اونم باید هر چند وقت یک بار پول بدی نمی شه که کامپیوترو کاریش کنی که خودش به اینترنت رایگان وصل یشه.
اونم بعد از چند دقیقه میگه پس کی بیام اینترنتم رو وصل کنی؟
دیوارم اونجا نبود بهش بگیم مگه با دیوار حرف میزدم؟
من:((<>))
لپ تاپ((..))
کریستیانو رونالدو بعد از ناکامی در تیم ملی:((.))
ماریا شاراپوفا:(.)(.)

***

تو خونه ما هرکی هرچیو پیدا نمیکنه و کمک میخوووواد جوابش بلا استتثنا اینه :
"اگه بیام پیداش کنم کتک میخوریا"
کمک بدون کتک تعریف نشده
من هر وخ میگم کجاس مامانم میگه اونجاس
هنوزم موندم اونجا دیغن کجاس
فکـ و فامیل ماروباش

***

پسرعموم اومده خونمون برگشته به داداش5سالم میگه؛
ایمان تو بابایی رو بیشتر دوس داری یا مامانتو؟؟
ایمان؛ اول امیرم توش بگو!!
پسرعموم؛ خیلٍ خب! امیرو بیشتر دوس داری یا مامان باباتو؟؟
ایمان؛ شاپری دخترٍ دایی علیرضا!!
یعنی من موندم اندر کفش چرا اسمٍ منو گف!!
میخواست احساساتٍ منو آپزیت کنه؟؟ واقعاً؟؟
داداشٍ خانواده دوستٍ من دارم؟؟

***

یکی از فامیلامون مادر بزرگش مرغ و خروس داره.
اسم خروسه آقا راستینه!!!اسم مرغه هستی خانوم!!!
مادر بزرگه میگه:براشون ماکارونی درست میکنم،خیلی با ادب میان میخورن. تازه تو حیاط یه عالمه گلدون دارم، بهشون گفتم :من برای شما زحمت می کشم مبادا گلدونامو نوک بزنید، گناه دارن!!! هروقت که تخم میذارن نمیخوره،میده به همسایه اش.ازش بپرسی چرا خودت نمیخوری؟ میگه:این تخم ها مثل نوه های منن!!!!
خلاصه زندگی مسالمت آمیزی باهاشون داره..
آدم میره خونش یادکارتونه خونه ی مادر بزرگه می افته...

***

دیشب سرمو گذاشتم رو پای مامانم و داشتیم با حس قشنگ مادر فرزندی با هم رابطه برقرار میکردیم.یهو با ناز ازش پرسیدم:مامان از اینکه من دخترتم چه احساسی داری؟
بلافاصله جواب داد:احساس شرمساری!!!!
مامانه من دارم؟؟؟نه جدا مامانه من دارم؟؟؟

*************

 

منبع : مرتضی فیض آبادی

 


موضوعات مرتبط: مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسب‌ها:

یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:طنز فامیلی,جوک,خنده دار,لطیفه,فامیل,, | 13:29 | Morteza |

قبض برق زیاد اومده بود، نشون بابام که دادم، یه سری تکون داد و پاشد رفت طرف کامپیوتر!!!
فک کردم رفت کامپیوترو داغون کنه...
منم رفتم نزدیکتر ببینم چیکار میخواد بکنه، دیدم رفته توو گوگل نوشته:
.
.
.
آموزش دستکاری کنتور برق!!!!!!!

***

دیشب شام ؛ بابام پسرعموشو بعدٍ چن سال دعوت کرده خونمون،دور هم نشسته بودیم پسرعمو بابام گف؛ امیـــــــــر پســـــرم چن سالت شده؟؟ چی میخونی؟؟
من؛ 21سالم! مهندسی پزشکی!
بعدش میبینم ترکید از خنده! میگه؛ هم پزشکی هم مهندس؟؟ بعد رو به بابام با خنده! این پسرت از همون بچگی پررو بود!! ببین چه منو دس انداخته؟؟ امان از این جوونا!!!
بابامم واس اینکه پسرعموش ضایع نشه گف؛ امیـــــــــر معذرت خواهی کن!!!
من؛
حضار؛
جامعه ی در تلاش احیایٍ مشاغل برای جوانان؛))))
مهندسین پزشکی؛
کسی که اینو داره میخونه؛
هیچی نگین خودم میدونم!!
فک و فامیل دارم چی فک کردین؟؟

***

بابام:محمد کی زن میگیری؟
من:فعلا شرایط ندارم.
بابام:غلط کردی،دختر رئیسم هست،صحبت کردم باید بگیری...
خدایی دموکراسی رو حال میکنید؟
آخه پدرم چرا سوال میکنی؟بگو واست زن گرفتم دیگه!

***

دیشب توخواب احساس میکردم توکوچه أم هرچی خودموجم میکردم گرم نمیشدم.ازخواب بیدارشدم میبینم بابام تورخت خواب من خوابیده من اینورتوسرمادارم مث ...میلرزم.
بابای اولاد دوستی داریما؟
ازاین میترسم قحتی شه من وداداشمو بخوره!

***

از وقتی تبلیغات رایتل تو تلویزیون شروع شده نمیدونین چه وضعیه تو خونمون مامانم گیر داده برو یه دونه از این سیم کارتها بخر از این به بعد زنگ میزنم ببینم کدوم قبرستونی؟ با کی میگردی؟
همراه اول و ایرانسل !!!
رایتل ))))
کبوترای نامه رسون ؟؟؟؟؟
تو فضای خانوادگی ما همچین اعتماد فواره میزنه

***

 دخترداییم اس داده میگه؛ شلووووم امیلو شطولی؟؟
منم اس دادم؛ ایطولی!
بعد دوباره اس داده؛ واقعاً برات متاسفم نمیشه مث آدم باهات حرف زد!!
من؛ خو مث خودت جواب دادم آدم!!!
اس داده؛ شوخی کلدم! گلیه نتنی! فلدا میای بلیم کوه با بابت(بابک داداشش) اده نیای باهات قَل میتنم!!
میگم؛ باوشه!!
باز اس داده؛ خیلی بی جنبه ای!! مثٍ آدم حرف بزن!!
دختردایی روان پریشٍ دارم من؟؟
دعا کنید حالش خوب شه!!!

***********

منبع : مرتضی فیض آبادی


موضوعات مرتبط: مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسب‌ها:

شنبه 19 مرداد 1392برچسب:طنز فامیلی,جوک,خنده دار,لطیفه,, | 22:24 | Morteza |

 

فقط یه ایرانیه که وقتی دنبال یه روش برای کاهش وزن میگرده میپرسه چی بخورم که لاغر شم؟

 

***

یک از مزیت های فــیس بـــوک اینه که هر چقدر غلط تایپ کنی نه تنها مهم نیست

بلکه کلاس داره چون ملت فک میکنن مد شده!

***

یه بارم توی امتحان معارف چنان تحریفاتی تو دین وارد کردم که

اگه آمریکا برگمو میدید بدون آزمون و مصاحبه استخدامم می کرد

***

تویه آپارتمان بودم که این نوشته رو روی یه برگه دیدم :

دوست عزیزی که کفش ها رو از طبقه اول برداشتی :

اون کفش سفیده رو 35 تومن واون کفش سیاهه رو 65 تومن خریده بودم .

اکه ارزون تر فروخته باشی ، رفته تو پاچه ت بنده خدا.

راستی واکس اون کفش مشکیه مونده دیگه به درد ما نمی خوره اگه خواستی بیا بردار .........

من ....
دزد ....
صاب کفش .....
واکس ....

***

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﻋﺸﻖ ﯾﻨﯽ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﮐـﺮﺩﯼ ﺑﺪﻭﻥ ﮐـﺶ!

***

پشه اومده خونمون

مامانم میگه:

بذار خونتو بخوره سنگین شه بکشیمش

شب نیاد داداشتو بخوره !

من مامان بابای واقعیمو میخووووواااااام

***

بابام خسته و کوفته از سر کار اومده خونه بهش میگم سلام بابا!!

میگه: ببین پسرم:

سلام سلامتی میاره!

سلامتی شادی میاره!

شادی عشق میاره!

عشق همسر!

همسر بچه

بچه دردسر

دردسر بدبختی

بدبختی مریضی

مریضی مرگ

پس سلامو زهر مار

برو بتمرگ پاى فیسبوکت

***

از پسر داییم ۴ سالشه میپرسم ۱۰ تا جوجه داریم گربه ۶ تاشونو میخوره

چند تا باقی میمونه ؟

میگه : اون دیگه جاشونو یاد گرفته میاد بقیشونم میخوره !!!

ینی خود گودزیلان اینا

***

امروز به این نتیجه رسیدم که هر وقت میرم کارواش همه پرنده ها اسهال میگرین!

***


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:جوک,لطیفه,خنده دار,با مزه,, | 12:16 | Morteza |

امروز از دانشگاه که میومدم ، تو راه یه دختر حدوداً سه ساله و مامانش راه میرفتن.........
یهو دختره به من اشاره کرد و گفت: پسر......
منم گفتم: پـــ نه پـــ دیو دو سر!!!بدبخت پسر ندیده...

***

 

آموزش یارو به پسرش در مورد پست کردن نامه بدون تمبر:
خب حواستو جمع کن آدرس گیرنده رو بجای فرستنده بنویس.....
بندازش تو صندوق پست.....
اون وقت پست میبینه تمبر نداره پس میفرسدش برا فرستنده ....!!!!

***

 

خسته و کوفته رفتم خونه، خودمو زدم زمین و به مادرم گفتم یه چایی برا داییت بریز و بیار!!!!
گفت: داییم غلط کرد!!!! منم گفتم: خب داییت غلط کرد!!!!
یهو گفت: بیشعور ، دایی خودت غلط کرد!!! منم گفتم: باشه ، دایی خودم غلط کرد!!!
خلاصه هیچی دیگه: بعد از کلی تعقیب و گریز آخرش با کفگیر زد وسط فرق سرم.

***

 

عاغا روز اول دانشگاهو بود:
يدفه يکي از دخترا که جلو نشسته بود در کيفشو باز کرد بعد يه سيب (تغذيه واسه زنگ طفريح)سر خورد افتاد وسط کلاس...

 من آمدم به رو خودم نيارم برگشتم ديدم همه دارن ميزا رو گاز ميزنن منم غش غش خنديدم ديگه داشتم دل غشه ميگرفتم.

***

 

يـه سِري گـيگيلي هـا أم هــستن...
وقـتي از دمـاغـت درشـون مـياري....
هـر چـقد مـيماليشون زيـر ِ مـيز کـامـپيوتر از دسـتت جـدا نـميشن
ايـنارو اذيـت نـکنين...
ايـنارو بـايد پـاشد رفـت بـا آب شـُست...
مـقاومـت نـکن عـزيزم...
پـاشو بـرو بـشورش . خخخخخخخ
هــار هـار هـار (زهر مـار)

 

 

 

بقیه در ادامه مطلب ...


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
پنج شنبه 3 مرداد 1392برچسب:جوک,لطیفه,جوک جدید,طنز,خنده دار,, | 15:49 | Morteza |

ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﻋﻘﻞ ﺣﮑﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺍﺯ ﺧﺮ ﺷﯿﻄﻮﻥ ﺑﯿﺎﯼ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ،ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺳﺐ ﺷﯿﻄﻮﻥ ﺷﯽ !

***

عشق وقتی بشود دات کامی
حاصلش نیست بجز ناکامی
نتیجه اخلاقی : برید عشق های دات ای ار ی پیدا کنید !

***

لازم است گاهی تلفن را برداری، شماره کسی را که مدتها باش قهر بودی را بگیری
گوشی را که برداشت، فحش بدهی، مبادا یادش رفته باشه که هنوز قهرید …!

***

بعضی شبا که خوابم نمی بره، یه جوری که مغزم بشنوه می گم:
خوب! برم یه کتابی بیارم بخونم…
هیچی دیگه، اصلا بیهوش می شم ...

***

بقیه در ادامه مطلب...


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
شنبه 30 تير 1392برچسب:جوک,لطیفه,جوک جدید,, | 7:37 | Morteza |

دختر خالم تعریف میکرد:

مانتو زرد پوشیدم رفتم بیرون

یه پسره از جلوم رد شد بهم گفت: شلـه زرد :|

منم محلش نذاشتم

بعد که یخورده رفتم جلوتر صدام کرد: خانـــــــــــــوم؟

منم فک کردم میخواد چیزی بپرسه  گفتم بله ؟

گفت: پشت کمرت با دارچین بنویس یا حسین...

 

***

 

ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﺎ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﮐﻢ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺷﻪ

ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺭﻓﺘﮕﺮ ﻣﺤﻠﻤﻮﻥ ﺩﺭ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﮔﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﭘﻮﺳﺖ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻦ

ﺑﺒﺮﻣﺶ ؟؟؟

 

***

 

آﻫﻨﮓ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ :

ﭼﺘﻪ ... ؟؟؟؟؟

ﭼﯽ ﺷﺪﻩ .... ؟؟؟؟

ﮐﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ .... ؟؟؟؟؟

ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺗﯽ .... ؟؟؟؟؟

... ﺍﺥ ﺑﻤﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﭽﻤﻮ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﮐﺮﺩﯼ ..!!!

ﺍﻫﻨﮓ ﺷﺎﺩ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﯿﮕﻪ :

ﺧﺒﺮ ﻣﺮﮔﺶ ﺑﺮﮔﺸﺖ .. ؟؟؟؟؟

ﺍﻻﻥ ﺑﺎﻫﺎﺗﻪ ... ؟؟؟؟؟

ﮐﯿﻪ ﻃﺮﻑ .. ؟؟ !

ﭼﻪ ﺷﮑﻠﯿﻪ .. ؟؟ !!

ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ ... ؟؟؟ !

ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﺩﯾﺪﯾﺶ ....؟؟؟ !!

ﺩﯾﮕﻪ ﺯﺩﻡ ﺗﻮ ﻓﺎﺯ ﺍﺫﺍﻥ :|

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺮﮐﺖ !!
 
 
ادامه اضافه شد.اگه میخای بخندی بدووووووووووو...

موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:جک,خنده,لطیفه,شله زرد,هندونه,, | 18:6 | Morteza |

به بعضیا باید گفت : کم پیدایی الحمدالله !

***

این که بعضی وقتا با خودم تو خونه حرف میزنم خیلى عجیب نیست

ولى اینکه گاهى وسطاش میخندم زیاده رویه دیگه نه ؟

***

من اگه همین الانم زلزله بیاد

با باقیمونده غذایی که لای دکمه های کیبوردم هست میتونم یه ماه زیر آوار زنده بمونم !

***

تنها فایده ای که زاویه پرتاب تو فیزیک داشت

این بود که تو

Angry birds

تبدیل ب ابر قدرت شدم

***

فرق بین مردای قدیم و جدید:

قدیمترها لحن مردها:

گستاخی مکن زن!! طعام را بیاور

امــا اکنون :

عسلم امشب ظرفا نوبت منه یا تو

***

امیدوارم شما هم خوشتون بیاد


موضوعات مرتبط: ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

یه دختر خاله دارم به زور ۴سالشه ۱۳سال تفاوت سنی داریم ساعت ۵ صبح اومده میگه یا پا میشی یا تو چشات جیش میکنم !
فامیل دیکتاتوره داریم ؟

***

مامانم شیر خریده ماست زده خاله م بهش گفت اگه واقعا میخوای خودکفا بشی باید یه گاو هم ببندی توی حیاطتون که دیگه پول شیر ندی !
مامانم گفت والا یه گاو بستیم اینجا ولی فقط مث گاو سرش تو کامپیوتره شیر نمیده اصن !

***

تلویزیون داشت می گفت کودک لطیف است با آن به درستی برخورد کنید !
در راستای مسخره بازی به مامانم میگم : ماماااااان من لطیفماااااا …
مامانم : عزیزم تو دیگه از لطافت دراومدی کثاااااافط شدی !!!
به نظر شما آلبوم دادم بیرون اسمشو چی بذارم ؟

***

یه روز دوست داداشم زنگ زد خونمون مامانم گوشیو برداشت ، یارو گفت : آقا سینا هستن ؟ مامانم گفت : نخیر ، دستشویی تشریف دارن !!!
یه همچین مامانی دارم من ؛ پسرشو تحویل میگیره در حد لالیگا !

***

بابام دو هفته س تا میرم پای کامپیوتر میاد بغلم میشینه دستمو می گیره چُرت می زنه ؟
دیشب بهش میگم این کارا واسه چیه ؟؟؟
میگه تلوزیون گفته فرزندان خود را در دنیای مجازی تنها رها نکنید!

***

ﺗﻮ ﺟﻤﻊ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﻃﺮﻑ ﺩﻭ ﺷﺨﺼﯿﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺯﺭﺕ ﻭ ﺯﺭﺕ ﻣﯿﺰﺩ ﺁﺩﻡ ﻣﯿﮑﺸﺖ ، ﯾﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﻋﯿﻦ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻮﮔﻮﻟﯽ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻧﮕﺎﺕ ﻣﯿﮑﺮﺩ!
ﺑﺎﺑﺎﻡ : ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻧﮑﻨﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻤﻮﻧﻢ ﺩﻭ ﺷﺨﺼﯿﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ؟
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ : ﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﻢ ﺑﯽ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺑﻮﺩ ﭼﻪ ﺑﺮﺳﻪ ﺑﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺷﺨﺼﯿﺖ !
ﯾﻨﯽ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺩﺭ ﺣﺪ ﻫﯿﺮﻭﺷﯿﻤﺎ ، ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺗﯿﮑﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﺟﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ؛ بعدشم دارم میرم یونیسف !

***

داداش دوستم رفته مسافرت ماشینشو یه هفته داده دست دوستم باشه اونوقت داداشِ منم وقتی میره بیرون شلوارَکِشو قایم میکنه نکنه من بپوشمش !
از داداش هم شانس نیاوردیم ...

***

دوستم وکیله یه روز رفته دادگاه واسه کار اداری ، سر و کارش افتاده به یه مرد جدی و بداخلاق !
یارو گفته مثل اینکه تا به حال منو ندیدید ؟ دوستم هول کرده گفته خیر ، زیارت نداشتیم سعادت کنیم شمارو !!!

***

داداشم میگه وقتی موهاتو سیخ سیخی میکنی شبیه فرچه توالت میشی !

***

دیشب مهمون داشتیم خواهر کوچیکم داشت چایی تعارف میکرد ، به زن عموی بابام که رسید به خواهرم گفت : الهی پیر شی ؛ آبجیه منم که معنیه این حرفو نمیفهمید گفت الهی خودت بمیری …
تا نیم ساعتم رفت تو اتاقش گریه کرد!

***

داداشم زد شیشه ادکلونو شیکوند ، با عجله میگه زود باش چند تا لباس بیار بکشیم روش حیفه !
تو کف مدیریت بحرانشم 

***

داشتیم فیلم هندی میدیدیم سلمان خان با یه کلاش یه گردان زرهی رو نابود کرد !
گفتم بابا اینا خالی بندیه !!!
بابام برگشت گفت خالی بندی اینه که راننده سیگار میکشه ولی تو بوی سیگار میدی !
هیچی دیگه ضایع شدم و همه رو به دیدن ادامه فیلم دعوت کردم

***

شاد باشید


موضوعات مرتبط: ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد