جک های توپ و خنده دار (سری 3)

ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﻋﻘﻞ ﺣﮑﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺍﺯ ﺧﺮ ﺷﯿﻄﻮﻥ ﺑﯿﺎﯼ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ،ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺳﺐ ﺷﯿﻄﻮﻥ ﺷﯽ !

***

عشق وقتی بشود دات کامی
حاصلش نیست بجز ناکامی
نتیجه اخلاقی : برید عشق های دات ای ار ی پیدا کنید !

***

لازم است گاهی تلفن را برداری، شماره کسی را که مدتها باش قهر بودی را بگیری
گوشی را که برداشت، فحش بدهی، مبادا یادش رفته باشه که هنوز قهرید …!

***

بعضی شبا که خوابم نمی بره، یه جوری که مغزم بشنوه می گم:
خوب! برم یه کتابی بیارم بخونم…
هیچی دیگه، اصلا بیهوش می شم ...

***

بقیه در ادامه مطلب...


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
شنبه 30 تير 1392برچسب:جوک,لطیفه,جوک جدید,, | 7:37 | Morteza |

 هر کی دوست داره ببینه میزان IQ خودش چقدره بیاد خودشو امتحان کنه.

خیلی هم سخت نیست.

حالا گفتن نداره ولی مال من انصافا 104 بود و این یعنی مال من معمولیه.

 بیاین به ادامه ی مطلب و خودتونو ازمایش کنید ولی خوداییش میزان IQ تونو بنویسید ببینیم ما با کیا طرفیم.

نظر یادتون نره


موضوعات مرتبط: موضوع آزاد ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
شنبه 29 تير 1392برچسب:IQ,سنجش IQ,ضریب هوشی,, | 2:28 | Morteza |

دختر خالم تعریف میکرد:

مانتو زرد پوشیدم رفتم بیرون

یه پسره از جلوم رد شد بهم گفت: شلـه زرد :|

منم محلش نذاشتم

بعد که یخورده رفتم جلوتر صدام کرد: خانـــــــــــــوم؟

منم فک کردم میخواد چیزی بپرسه  گفتم بله ؟

گفت: پشت کمرت با دارچین بنویس یا حسین...

 

***

 

ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﺎ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﮐﻢ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺷﻪ

ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺭﻓﺘﮕﺮ ﻣﺤﻠﻤﻮﻥ ﺩﺭ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﮔﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﭘﻮﺳﺖ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻦ

ﺑﺒﺮﻣﺶ ؟؟؟

 

***

 

آﻫﻨﮓ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ :

ﭼﺘﻪ ... ؟؟؟؟؟

ﭼﯽ ﺷﺪﻩ .... ؟؟؟؟

ﮐﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ .... ؟؟؟؟؟

ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺗﯽ .... ؟؟؟؟؟

... ﺍﺥ ﺑﻤﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﭽﻤﻮ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﮐﺮﺩﯼ ..!!!

ﺍﻫﻨﮓ ﺷﺎﺩ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﯿﮕﻪ :

ﺧﺒﺮ ﻣﺮﮔﺶ ﺑﺮﮔﺸﺖ .. ؟؟؟؟؟

ﺍﻻﻥ ﺑﺎﻫﺎﺗﻪ ... ؟؟؟؟؟

ﮐﯿﻪ ﻃﺮﻑ .. ؟؟ !

ﭼﻪ ﺷﮑﻠﯿﻪ .. ؟؟ !!

ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ ... ؟؟؟ !

ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﺩﯾﺪﯾﺶ ....؟؟؟ !!

ﺩﯾﮕﻪ ﺯﺩﻡ ﺗﻮ ﻓﺎﺯ ﺍﺫﺍﻥ :|

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺮﮐﺖ !!
 
 
ادامه اضافه شد.اگه میخای بخندی بدووووووووووو...

موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:جک,خنده,لطیفه,شله زرد,هندونه,, | 18:6 | Morteza |

ﻣﮋﺩﻩ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍ )))):
.
.
.
.
.
.
.
. ...


موضوعات مرتبط: مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:دختر,دوست پسر,خنده,شارژ,پاستیل,بارون,مژده, | 17:44 | Morteza |

هزار کلمه در جای خالییت ریختم اما پر نشد........... به گمانم از جنس بی نهایتی.....

ما گذشتیم و شکستیم پشت سر پل های پیوند

 

***

 

 

تکیه بده........... امــــــــــا!!!!!! به شانه های کسی که اگــــــــــرخوابت برد...... سرت را زمین نگذارد...
 
***
 
ﺯﻥ ﻫﺎ ﺍﺻﻦ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﻧﯿﺴﺘﻦ!
ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﮐﻢ ﻣﺤﺒﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ
ﯾﮑﻤﯽ ﻫﻢ ﻋﺸﻖ
ﻭ ﯾﮑﻤﯽ ﻫﻢ ﭘﻮﻝ
ﻭ ﯾﻪ ﮐﻤﯽ ﻫﻢ ﺗﻌﺮﯾﻒ
ﯾﻪ ﮐﻤﯽ ﺗﻔﺮﯾﺢ
ﯾﻪ ﮐﻤﯽ ﺧﺮﯾﺪ
ﯾﮏ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺗﺮﺟﯿﻬﺎ ﺑﺎﻻﯼ ۴ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ
۲ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﺗﻮ زعفرانیه
ﯾﻪ ﻭﯾﻼﯼ ۵۰۰۰ﻣﺘﺮﯼ ﺗﻮ ﺷﻤﺎﻝ
ﻭ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺩﺍ ﺳﺮ ﺩﺭﻧﻤﯿﺎﺭﻳﻦ!
 

 


موضوعات مرتبط: اس ام اس ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:اس ام اس,sms,رمانتیک,عاشقانه,, | 17:33 | Morteza |

روزی دخترک از مادرش پرسید: "مامان  نژاد انسان ها از کجا اومد؟مادر جواب داد: خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژادانسان ها به وجود اومد.


دو روز بعد دختر همین سوال رو از پدرش پرسید.


پدرش پاسخ داد: "خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد.."


دخترک که گیج شده بود نزد مادرش رفت و گفت:مامان  تو گفتی خدا انسان ها روآفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی میمون ها هستند...من که نمی فهمم!


مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من بهت در مورد خانواده ی خودم گفتم و بابات درمورد خانواده ی خودش!


موضوعات مرتبط: نوشته ها ، داستان های کوتاه ، ،
برچسب‌ها:

پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:افرینش انسان,دختر,میمون,پدر,مادر,زندگی,ادم و حوا, | 17:25 | Morteza |

ابراز احساسات از نوع بناییش

 

 غضنفر و مکافات دستشویی کردن تو خارج

 

 

دو دو تا 5 تا

بالاخره تونستم ثابتش کنم

 

 

 

کتاب های اموزنده برای کودکان

 

 

دستشویی از نوع دو کاره

 


موضوعات مرتبط: جالب و خنده دار ، ،
برچسب‌ها:

چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:دستشویی,کودکان,دو دوتا 5تا,غضنفر,عشق,بنایی, | 15:22 | Morteza |
لوطی باش خلاف نکن
 
خلاف کردی اعتراف نکن
 
اعتراف کردی التماس نکن
 
التماس کردی نامردی نکن
 
نامردی کردی زندگی نکن ...

موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:حرف حساب,لوطی,خلاف,اعتراف,التماس,نامردی,, | 2:3 | Morteza |

پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند.

 

یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهین‌ها تربیت شده و آماده شکار است اما نمی‌داند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخه‌ای قرار داده تکان نخورده است. 

این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستند. 

 

روز بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند شاهین را به پرواز درآورد ...

 

پاداش خوبی از پادشاه دریافت خواهد کرد. 

صبح روز بعد پادشاه دید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز است. 

 

پادشاه دستور داد تا معجزه‌گر شاهین را نزد او بیاورند. 

درباریان کشاورزی متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست که شاهین را به پرواز درآورد. 

 

پادشاه پرسید: «تو شاهین را به پرواز درآوردی؟ چگونه این کار را کردی؟ شاید جادوگر هستی؟ 

 

کشاورز گفت: سرورم، کار ساده‌ای بود، من فقط شاخه‌ای راکه شاهین روی آن نشسته بود بریدم. شاهین فهمید که بال دارد و شروع به پرواز کرد.

 

منبع:داستانک


موضوعات مرتبط: داستان های کوتاه ، ،
برچسب‌ها:

سه شنبه 25 تير 1392برچسب:شاهین,پرواز نمیکرد,داستانک,داستان کوتاه, | 14:29 | Morteza |

 

وصیت نامه لقمان حکیم ورژن 2013

 

پسرم! گروهی ، اگر احترامشان کنی تو را نادان می دانند و اگر بی محلیشان کنی از گزندشان بی امانی . پس در احترام ،اندازه نگهدار

پسرم! سخت ترین کار عالم محکوم کردن یک احمق است. خون خودت را کثیف نکن ، ضمناً چرچیل هیچگونه نسبتی با طایفه ما ندارد. بچه هایش ادعای ارث نکنند.

پسرم! با کسی که شکمش را بیشتر از کتاب هایش دوست دارد ، دوستی مکن

پسرم! دوستانت را با یک لیوان آب خوردن امتحان کن! آب را به دستشان بده تا بنوشند! بعد بگو تا دروغ بگویند! اگر عین آب خوردن دروغ گفتند از آنان بپرهیز…

هان ای پسر! در پیاده رو که راه می روی، از کنار برو. ملت می خواهند از کنارت رد شوند

پسرم! اگر کسانی از سر نادانی به تو خندیدند ، تو برای شفایشان گریه کن

پسرم! خود را وابسته به هیچ دسته ای مدان. چه، پس فردا تَقِّش درمی آید که آنی که تو می خواستی نیست و حالا خر بیار و معرکه بارکن

پسرم! اگر به ناچار به جریانی متمایل شدی، جایی برای نفس کشیدن خود و رقیبت بگذار. نه او را چنان به زمین بکوب و نه خود را چنان بالاببر. دیرزمانی نیست که جایتان عوض شود

پسرم! در تاکسی با تلفن همراه بلندبلند صحبت نکن

هان ای پسر! اهل هنر را احترام کن. اما مواضع سیاسی ات را با کسی مسنج و کسی را به خاطر مواضعش مرنجان.

پسرم! هیچ گاه دنبال به کرسی نشاندن حرفت مباش و همه جا سر هر صحبتی را بازمکن. بگذار تو را نادان بدانند

پسرم! اگر برای دختر یا پسری پیش تو برای تحقیق آمدند و تو چیزی می دانستی رک و راست بگو. هر آنچه که می دانی. به فکر بدبختی دختر و پسر مردم باش

پسر! اخبار را از منابع مختلف بگیر. جمع بندی اش با خودت. مخاطب دائمی یک رسانه بودن آدم را به حماقت می کشاند

پسرم! پیش از استخدام در اداره های دولتی ، “پاور پوینت” را فرابگیر

پسرم! در اداره ای استخدام شدی هرچه دستمال از جیب هایت دوربریز. آب بینی ات را پیراهن تمیزکنی بهتر است تا کسی دستمال در دستت ببیند

پسرم! قطار اندیمشک – تهران زمستانش گرم و جانسوز است و تابستانش سرد و استخوان سوز. لباس مناسب با خودت ببر

پسرم هنگام صبح از مترو و بی آر تی دوری کن !

پسرم! اساتید را محترم بشمار! اگر توانستی دستشان را ببوس اگر نه ،خود دانی

پسرم! در ضمن ، به هر کسی بی خودی لقب “استاد” عنایت مکن. “استاد” باید خودش بیاید، زورکی که نیست

پسرم! اگر آلبوم های موسیقی دل آواز و هرمس و آوای شیدا گرانتر از چهار هزارتومان شد ، دیگر نخر. با این حال نصیحت قبل از قبلی را آویزه گوش کن

پسرم! اقل کم! ماهی یک بار آژانس شیشه ای را ببین.

پسرم! اگر توانستی استخدام شوی، در اداره با دو کس رفیق شو آنچنان که دانی.

آبدارچی و یکی از بچه های حراست. هرکدام باشد توفیری نمی کند.

پسرم! بلوتوث تلفن همراهت را خاموش نگهدار، مگر در مواقع ضروری

فرزندم! هیچ کس تنها نیست.

پسرم! راه تو را می خواند. اما تو باور مکن

پسرم! آنتی ویروس “بیت دیفندر” اوریجینال نصب کن. پول “رجیستر” به میزان ده سال را کنار گذاشته ام. با احتساب تورم جهانی و تحریم و فیلتر و نوسان بازار. مادرت جای آن را می داند

پسرم از افراد مورد اطمنیان وی پی ان تهیه کن وقتت را با اولترا و فیری گیت حرام مکن!

هان ای پسر! اگر کسی گفت اسفندیار ار می شناسی خودت را به نفهمی بزن

پسرم! هر روز از همکارانت در اداره عمیقا خداحافظی کن. کسی نمی داند آیا فردا در همان اداره باشی یا نه. اداره در همان شهر باشد یا نه. شهر در … ولش کن پسرم

پسرم! دانشگاه کسی را آدم نمی کند. علم را از دانشگاه بیاموز ، ادب را از مادرت

پسرم قبل از هر انتخاب واحد اساتیدی را که حضور وغیاب نمی کنند واسکیل فراوان می کنند دریاب وبه دفترشان بسیار برو 

عزیزپدر! حتی الامکان از کلاس های 7:30 و 8:00 صبح دوری کن که کل روزت را بر باد می دهد هان ای پسر! هر چند گاهی غذا را از سلف بخور تا بهتر قدر مادرت را بدانی

پسرم! می دانم الان داری حسرت دیدار مرا می خوری. یالله بلند شو دست مادرت را ببوس بعد بیا بقیه وصیت را بخوان

پسرم! پیامک های عیدنوروزت را همین الان بفرست

هان ای پسر! خواستی در مملکت خودمان درس بخوانی بخوان. خواستی فرنگ بروی برو. اما اگر ماندی از فرنگ بد نگو ، اگر رفتی از مملکتت

پسرم! گوجه را از نارمک بخر، شنیده ام ارزان است.

پسرم! هیچ گاه از دانشگاه های هاروارد ، ماساچوست و بوستون مدرک نگیر. برایت حرف در میارن. مگه آزاد رودهن چشه؟

پسرم! نامزد انتخابات شدی ، اول یا داماد لُرها شو یا تُرک ها که تو را در انتخابات تنها نگذارند

هان ای پسر! خسته شدی؟ … از ساعت چند داری وصیت می خونی؟ … کی خسته است؟ …خودت نقطه چین ها رو پرکن

پسرم! شماره حساب هدفمندی یارانه ها ، رمزگذاری شده در صندوقچه مرحوم آقابزرگ توی اتاق پشتی است.

پسرم! شهر ما خانه ما! … نه نه نه! نمی خواد عزیزم. شهرشون خونه خودشون. اول اتاقت رو از این ریخت در بیار

پسرم! در فیس بوک عضو شو و این وصیت نامه را برای دوستانی که برمی گزینی یا تو را برمی گزینند “شیر” کن

 

پدرت لقمان


موضوعات مرتبط: مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسب‌ها:

سه شنبه 25 تير 1392برچسب:لقمان حکیم ورژن 2013,طنز نوشته,خنده دار,وصیت نامه,نصیحت, | 1:21 | Morteza |

به بعضیا باید گفت : کم پیدایی الحمدالله !

***

این که بعضی وقتا با خودم تو خونه حرف میزنم خیلى عجیب نیست

ولى اینکه گاهى وسطاش میخندم زیاده رویه دیگه نه ؟

***

من اگه همین الانم زلزله بیاد

با باقیمونده غذایی که لای دکمه های کیبوردم هست میتونم یه ماه زیر آوار زنده بمونم !

***

تنها فایده ای که زاویه پرتاب تو فیزیک داشت

این بود که تو

Angry birds

تبدیل ب ابر قدرت شدم

***

فرق بین مردای قدیم و جدید:

قدیمترها لحن مردها:

گستاخی مکن زن!! طعام را بیاور

امــا اکنون :

عسلم امشب ظرفا نوبت منه یا تو

***

امیدوارم شما هم خوشتون بیاد


موضوعات مرتبط: ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

یه دختر خاله دارم به زور ۴سالشه ۱۳سال تفاوت سنی داریم ساعت ۵ صبح اومده میگه یا پا میشی یا تو چشات جیش میکنم !
فامیل دیکتاتوره داریم ؟

***

مامانم شیر خریده ماست زده خاله م بهش گفت اگه واقعا میخوای خودکفا بشی باید یه گاو هم ببندی توی حیاطتون که دیگه پول شیر ندی !
مامانم گفت والا یه گاو بستیم اینجا ولی فقط مث گاو سرش تو کامپیوتره شیر نمیده اصن !

***

تلویزیون داشت می گفت کودک لطیف است با آن به درستی برخورد کنید !
در راستای مسخره بازی به مامانم میگم : ماماااااان من لطیفماااااا …
مامانم : عزیزم تو دیگه از لطافت دراومدی کثاااااافط شدی !!!
به نظر شما آلبوم دادم بیرون اسمشو چی بذارم ؟

***

یه روز دوست داداشم زنگ زد خونمون مامانم گوشیو برداشت ، یارو گفت : آقا سینا هستن ؟ مامانم گفت : نخیر ، دستشویی تشریف دارن !!!
یه همچین مامانی دارم من ؛ پسرشو تحویل میگیره در حد لالیگا !

***

بابام دو هفته س تا میرم پای کامپیوتر میاد بغلم میشینه دستمو می گیره چُرت می زنه ؟
دیشب بهش میگم این کارا واسه چیه ؟؟؟
میگه تلوزیون گفته فرزندان خود را در دنیای مجازی تنها رها نکنید!

***

ﺗﻮ ﺟﻤﻊ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﻃﺮﻑ ﺩﻭ ﺷﺨﺼﯿﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺯﺭﺕ ﻭ ﺯﺭﺕ ﻣﯿﺰﺩ ﺁﺩﻡ ﻣﯿﮑﺸﺖ ، ﯾﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﻋﯿﻦ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻮﮔﻮﻟﯽ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻧﮕﺎﺕ ﻣﯿﮑﺮﺩ!
ﺑﺎﺑﺎﻡ : ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻧﮑﻨﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻤﻮﻧﻢ ﺩﻭ ﺷﺨﺼﯿﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ؟
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ : ﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﻢ ﺑﯽ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺑﻮﺩ ﭼﻪ ﺑﺮﺳﻪ ﺑﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺷﺨﺼﯿﺖ !
ﯾﻨﯽ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺩﺭ ﺣﺪ ﻫﯿﺮﻭﺷﯿﻤﺎ ، ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺗﯿﮑﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﺟﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ؛ بعدشم دارم میرم یونیسف !

***

داداش دوستم رفته مسافرت ماشینشو یه هفته داده دست دوستم باشه اونوقت داداشِ منم وقتی میره بیرون شلوارَکِشو قایم میکنه نکنه من بپوشمش !
از داداش هم شانس نیاوردیم ...

***

دوستم وکیله یه روز رفته دادگاه واسه کار اداری ، سر و کارش افتاده به یه مرد جدی و بداخلاق !
یارو گفته مثل اینکه تا به حال منو ندیدید ؟ دوستم هول کرده گفته خیر ، زیارت نداشتیم سعادت کنیم شمارو !!!

***

داداشم میگه وقتی موهاتو سیخ سیخی میکنی شبیه فرچه توالت میشی !

***

دیشب مهمون داشتیم خواهر کوچیکم داشت چایی تعارف میکرد ، به زن عموی بابام که رسید به خواهرم گفت : الهی پیر شی ؛ آبجیه منم که معنیه این حرفو نمیفهمید گفت الهی خودت بمیری …
تا نیم ساعتم رفت تو اتاقش گریه کرد!

***

داداشم زد شیشه ادکلونو شیکوند ، با عجله میگه زود باش چند تا لباس بیار بکشیم روش حیفه !
تو کف مدیریت بحرانشم 

***

داشتیم فیلم هندی میدیدیم سلمان خان با یه کلاش یه گردان زرهی رو نابود کرد !
گفتم بابا اینا خالی بندیه !!!
بابام برگشت گفت خالی بندی اینه که راننده سیگار میکشه ولی تو بوی سیگار میدی !
هیچی دیگه ضایع شدم و همه رو به دیدن ادامه فیلم دعوت کردم

***

شاد باشید


موضوعات مرتبط: ، جوک و لطیفه ، ،
برچسب‌ها:

 یک روز یه ترکه ...
 اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛
 خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛
 یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش
 و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو،
 برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم

 یه روز یه رشتیه ...
 اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
 برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد،
 برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
 اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد.

 یه روز یه لره ...
 اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛
 ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود
 و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد

 یه روز یه قزوینی یه ...
 به نام علامه دهخدا ؛
 از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد

 یه روز ما همه با هم بودیم ...،
 فارس و آذري و كرد و گيلك و مازني و لر و بلوچ و عرب و تركمن و قشقايي و ...

 تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند ... ؛

 حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم !!!
 و اینجوری شادیم !!!

 این از فرهنگ ایرانی به دور است.
 آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند.
 پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه

 آنقدر این مطلب را بخوانیم تا عادت زشت در خندیدن
 به هموطن( آنکه در دیده ما جا دارد ) در ما بمیرد و با هم یکی باشیم مثل همیشه،
 مثل زمان های سختی و مثل زمان های جشن و افتخار

 پاینده ایران و ایرانی


موضوعات مرتبط: نوشته ها ، ، ، میدونستید که ... ، ،
برچسب‌ها: