چادر...

چادر مشكي تو برايت امنيت مياورد

خيالت راحت

گرگ ها هميشه به دنبال شنل قرمزي هستند

 


موضوعات مرتبط: نوشته ها ، ، عکس نوشته ها ، نکته های مفهومی ، ،
برچسب‌ها:

دو شنبه 28 مهر 1393برچسب:داستان قدیمی,شنل قرمزی,گرگ,چادر,امنیت,فرهنگی,عکس,, | 19:33 | Morteza |

گرگ ها را دوست دارم

چون مرگ را می پذیرند ...

اما گردن به قلّاده نمیدهند !!!

 

از حق خودت که بگذری با وفا میشی ...

اونوقته که همه واست قلدر میشن.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

یک شنبه 4 خرداد 1393برچسب:سگ,با وفا,گرگ,بی رحم,مرگ,زندگی,قلّاده,گردن,شکست,حق,وفا,گذشت,قلدر,, | 10:53 | Morteza |

یکی از فانتزیام اینه که کنکور اول بشم بعد خبرنگارا بیان
حمله کنن سمت من. بعدش تو ازدهام جمعیت محو شم برم پی کار خودم

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

یکی از فانتزیام اینه که تو افق پنهان شم

بعد فانتزیایی که میان. تو افق محوشن رو با دمپایی ابری
انقد بزنم که

صدای گرگ دربیارن تو افق.......

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

یکی از فـانـتزیام اینه کــه

کنترل تلویزیون خونمونو بردارم

بـرم دم این مغازه های صـوتی تصویری،

این تلویزیونایی کـه گـذاشتن پشت ویترینو خاموش کنم!

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

یکی از فانتزیام اینه که توی یه پارک شلوغ شروع کنم به
دویدن و همزمان با موبایلم بگم : لعنتیا تا من نگفتم هیچکس شلیک نکنه ،

کلی آدم بیگناه اینجا هست !

.

.

.

توهم در حد سراب های بیابان های ۱۵۰ درجه آمازون

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

یکی از فانتزیام اینه که...

تو دانشگاه یکی از اساتید تهدیدم کنه ک بهت صفر میدم...

بعد منم در حضور همه برم جلوش سرمو بکوبم ب دیوار بگم...

منو از نمره میترسونی من زندگیمو باختم استاد...

برو از خدا بترس....

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

 


موضوعات مرتبط: ، مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد