دلم گرفته، هوای بهار کرده دلم
هوای گریه ی بی اختیار کرده دلم
رها کن از لب بام آن دو بافه گیسو را
هوای یک شب دنباله دار کرده دلم
سعید بیابانکی
موضوعات مرتبط: شعر ، دو بیتی و رباعی ، ،
برچسبها:
دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
گلگشت چمن با دل آسوده توان کرد
آزرده دلان را سر گلگشت چمن نیست
از آتش سودای تو و خار جفایت
آن کیست که با داغ نو و ، ریش کهن نیست
بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست
اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست
در حشر چو بینند بدانند که وحشیست
آنرا که تنی غرقه به خون هست و کفن نیست
«وحشی بافقی»
موضوعات مرتبط: شعر ، غزل ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: عکس نوشته ها ، نکته های مفهومی ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: بیدار باش ... ، عکس نوشته ها ، نکته های مفهومی ، ،
برچسبها:
- عروس خانم چیکارن؟
- خیاطن !
- به به، حالا چیا میدوزن؟
- دهن فک و فامیل شوهر !
- گفتين آقا دوماد چیکارن؟
- مکانیکن !
- به به ، حالا چیکار می کنن؟
- دهن فک و فامیل عروس و سرویس می کنن !
چیزی که عوض داره گله نداره.
موضوعات مرتبط: نوشته ها ، جوک و لطیفه ، ،
برچسبها:
میری کافی شاپ قهوه سفارش میدی کلا یه قُلُپ بیشتر توش نیست
ولی باید تقسیم بندی کنی تو یه ساعت بخوریش که مبادا اطرافیان بگن این یارو داهاتیه.
ای تو اون روحتون با این ادا و اصولاتون.
موضوعات مرتبط: نوشته ها ، جوک و لطیفه ، ،
برچسبها:
اول آبى بود این دل، آخر اما زرد شد
آفتابى بود، ابرى شد، سیاه و سرد شد
آفتابى بود، ابرى شد، ولى باران نداشت
رعد و برقى زد ولى رگبار برگ زد شد
صاف بود و ساده و شفاف، عین آینه
آه، این آیینه کى غرق غبار و گرد شد؟
هر چه با مقصود خود نزدیک تر مى شد، نشد
هر چه از هر چیز و هر ناچیز دورى کرد، شد
هر چه روزى آرمان پنداشت، حرمان شد همه
هر چه مى پنداشت درمان است، عین درد شد
درد اگر مرد است با دل راست رویارو شود
پس چرا از پشت سر خنجر زد و نامرد شد؟
سر به زیر و ساکت و بى دست و پا مى رفت دل
یک نظر روى تو را دید و حواسش پرت شد
بر زمین افتاد چون اشکى ز چشم آسمان
ناگهان این اتفاق افتاد؛ زوجى فرد شد
کودک دل شیطنت کرده است یک دم در ازل
تا ابد از دامن پرمهر مادر طرد شد
قیصر امینپور
موضوعات مرتبط: شعر ، غزل ، ،
برچسبها:
وا فریادا ز عشق وا فریادا
کارم به یکی طرفه نگار افتادا
گر داد من شکسته دادا دادا
ور نه من و عشق هر چه بادا بادا
ابوسعید ابوالخیر
موضوعات مرتبط: شعر ، دو بیتی و رباعی ، ،
برچسبها:
زنم با پول من هر روز چیزی تازه می گیرد
به جایِ نام بنده، نامِ او آوازه می گیرد
سرِ ماه است و خانومم شده محو تماشایم !
نگو ! موجودی جیب مرا اندازه می گیرد
همیشه می نشینم پای حرف او، ولی او را
دمی که شعر می خوانم، چرا خمیازه می گیرد؟
به روی من به شرط پول بر لب خنده ای دارد
“عجب داروغه ای باجِ سرِ دروازه می گیرد”
خلاصه مصرفش بالاست، امّا او نمی داند،
که دارد قبض های خانه را شیرازه می گیرد
***
نقیضه ای بر غزل استاد فاضل نظری
(چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه میگیرد)
شاعر : حسن و حسین مسیبی
موضوعات مرتبط: شعر ، طنز ، ،
برچسبها:
زمانی، هنگامی که داشتم یکی از خویشتن های مرده ام را به خاک می سپردم، گورکن پیش آمد و به من گفت: «از میان همه ی کسانی که به اینجا می آیند من تنها تو را دوست دارم.»
گفتم: «تو بی اندازه لطف داری، ولی برای چه مرا دوست داری؟»
گفت: «برای آنکه همه گریان می آیند و گریان می روند _ تنها تویی که خندان می آیی و خندان می روی.»
جبران خلیل جبران، کتاب دیوانه
موضوعات مرتبط: نوشته ها ، داستان های کوتاه ، ،
برچسبها:
دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی دوست ات می دارم.
دلت را می بویند
روزگار غریبی ست، نازنین
و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند.
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را
به سوخت بار سرود و شعر
فروزان می دارند.
به اندیشیدن خطر مکن.
روزگار غریبی ست نازنین
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابان باران
بر گذر گاه ها مستقر
با کنده و ساتوری خون آلود
روزگار غریبی ست، نازنین
و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری
بر آتش سوسن و یاس
روزگار غریبی ست، نازنین
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سر سفره نشسته است.
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
احمد شاملو
موضوعات مرتبط: شعر ، نو ، ،
برچسبها:
مواظب وسایلتون باشین!
من بودم و جمشید و یک پادگان چشم قربان!
از سلمانی که برگشتیم سرباز شدیم
در تخت های دوطبقه،
خوابهای مشترک دیدیم
یک روز که من نبودم
تخت جمشید را غارت کرده بودند!
« اکبر اکسیر »
موضوعات مرتبط: نوشته ها ، مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسبها:
در راه کشف حقیقت
سقراط به شوکران رسید
مسیح به میخ و صلیب
ما نه اشتهای شوکران داریم
نه طاقت میخ و صلیب
پس بهتر است بجای کشف حقیقت
برگردیم و کشکمان را بسابیم!
« اکبر اکسیر »
موضوعات مرتبط: نوشته ها ، مطالب و داستان های خنده دار ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: عکس نوشته ها ، جالب و خنده دار ، ،
برچسبها:
.: Weblog Themes By Pichak :.